یکشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۹

غولی که از پشت پنجره ها مواظب من است

آقای غول چراغ عصبانی
با ور کن که هر شب قبل خواب به حرف هایت فکر کردم
باور کن که از داد و بیداد و اصرار ِعصبانیت نا راحت نیستم
و اینکه من می خواستم حالت را بپرسم اما تو یک هویی گیر دادی به چجوری زندگی کردن من
الان فقط لالمانی ام را ببخش
جواب دارم اما نمی آید که بگویم
فقط اینکه هر سطحی که برای زندگیت انتخاب می کنی آن آدمی را می سازد که هستی
اگر به سطح پایین ها تن بدهی خوب می شوی همان ها
اگر من می توانم برای یک سگ ِگر مریض چلاغ هم طوری باشم که او حس کند جایی توی این دنیا دارد این دیگر تقصیر من نیست اگر یک روزی سگه گازم بگیرد و انگار هم نه انگار...حالا آدمها که دیگر جای خودشان ..بد بودنشان هم پای خودشان
واین معنیش این هم نیست که من با مهربانی کردنم می خواهم کسی را نگه دارم ،وابسته اش کنم یا هر .... دیگری
دیگر خودت بقیه اش را بدان

۲ نظر:

آغ نجّار گفت...

چلاق با "غ" الاغی نیست! با "ق" قپونیه!

ورووجک گفت...

چلاغ یعنی چپر-چلاق ِ الاغ :هییییییییی