چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶

آيينه ها

به پيش چشم تو با خويش می توان گفتن
ملول خاطر آيينه ها غباری هست

یکشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۶

می فهمم با خون که در رگهايم چهارنعل می دود

باز...... جنون خواستن که از جداره هات
باز...... خشم وحشی که از چشمخانه هات
باز...... فوران يک نام که از گداختن لب هات
باز .......بافته بافته ابريشم که در تفرعون دست هات
باز ......لطيف و جاری باد که در سرگردانی تکان هات
باز .....مردن مردن مردن که در قطره قطره قطره نفس هات
.
.
.
و باز ....مردی که نگاهش ديوانهء پرواز گنجشککی شده است

چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۶

Last Night was the best summer night i've ever had

تو نه مثل آفتابی که حضور و غيبت افتد
دگران روند و آيند و تو همچنان که هستی

دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۶

یادت می آید ...شکر ها را روی کاغذ های من می ریختی ..شیرین شیرین ..من فکر هایم را سر می کشیدم.. تلخ تلخ

غریبه یعنی.....‏
یک سلام نوچ و یک جفت چشم طولانی
غریبه یعنی ....‏
یک نگاه بی تفاوت و ادامه یافتنت در تنهایی
غریبه یعنی....‏
فاصله ای اندازه یک کیف و یک فنجان و یک صندلی
غریبه یعنی ...‏
دنبال کردن رد هجو یک دست انگشت و هی خواستن معنی ‏
غریبه یعنی ...‏
ندیدن یک ردیف دندان کثیف زیر همان... همان کلمات تکراری ‏
غریبه یعنی ...‏
همه گناههای دنیا فقط مال ِ گردنِ مترسک های خانه کناری

می خواهم به خیابان بروم و یک داد را تا ته بکشم ‏
تو هم سیگارت را توی پیاده رو تا ته بخور ‏
ببینیم کار کداممان زود تر تمام می شود ‏

آتشی که .......در

‏(شلاق شادمانه بر شانه های شرم)‏
‏1...دوستم داری ؟
‏2.....‏

‏(ضربه ضربه بر ضربان ظریف گل )‏
‏1...دوستم داری ؟
‏2.....‏

‏(ناقوس نگران نبض نازک نور روان )‏
‏1... دوستم داری ؟
‏2......‏

‏(پولک پولک پلکهای نیمه باز پروانه وار )‏
‏1...دوستم داری ؟
‏2......‏

‏(حادثه حرکت حروف بی صدا )‏
‏1...دوستم داری ‏
‏2......‏

‏(لرزش زمین زانو زده زیر ذره ذره آسمان )‏
‏1...دوستم داری ؟
‏2.......‏

‏(لَه لَه لحظه های لِه شده زیر لاک زمان )‏
‏1...سهم امشب من ازتو .....خوشحالی ؟
‏2 ...کاش ...‏
‏ ‏