چهارشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۸

این قریه...

ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها

...واجعل لنا من لدنک ولیا
واجعل لنا من لدنک نصیرا

یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۸

زيبايي كه توي هياهو گم ميشود گاهي....

- تو روزه بودي ؟
- (چشمهاي شرمگينم رازير نگاهش آرام مي بندم كه يعني بله )
- ببخشيد كه ما مشروب خورديم
- (نرم ترين لبخند بي مهابا چشمهايم را پر ميكند كه يعني همين كه آمده اي نشسته اي اين جمله را گفتي معرفتت براي من يك دنياست )

شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۸

.....Shadows


2O’clock in the morning
(Paganini’s Violin (Tolls for everybody’s call
Startled from very first moment of sleep……… sweating like a breathless flower under the August sun


.....A Private Number
A voice …soft but strong and very man, like it used to be
(him : I’ve lost you …… (nearly to sob
(Her : (dead Silence

شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۸

از آن بالا نگاهم ميكني ... چشمهايت هنوز هم سنگين است

رفته اي
له مي كند
فشار آن اتاق شيشه اي استخوانهايم را
و هجوم در ِ ماشين انگشتهايم را
و اين رفتنت كلمه هايم را

رفته اي
مرده است
آن نگاهِ در به درت روي چشمهايم
و آن بنويس ِ دردت توي گوشهايم
وآن لحظهءآخر توي انگشتهاي باز مانده ام

رفته اي
از جا كنده است
يكي به اتهام حماقت معصوميتم را
يكي به بهانه ماندن تنم را
يكي به جرم بودن ريشه هاي ترم را

رفته اي
سالها رفته است
و آن دخترك ساختمان نيمه سازدانشگاه
بي آنكه يك روز هم بزرگتر شده باشد
ديگر يادش نمي رود
كه چقدر تنهاست