دوشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۴

خواب هدیه سالگرد نامزدی

آواز می خوانند
گنجشکانی بر بام
گنجشکانی بر گونه هام
گنجشکانی در سر انگشتهای تو
که گنجشک کوچکی در مشت گرم تو........ پهلو به پهلو می شود

دوشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۴

به جای همه حرفهايم

کلاغ .. يعنی دهن کجی مدام بر لب آسمان
+ .
+ ......
+ ................ + ...........
+ ........+ ................
+ ....................

شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۴

زبان بی زبانی


ترکش محبتت تنم را پاره پاره می کند گا ه و بی گاه
اما همچننان دوستت دارم
از آن ماه کوچک و سر گردان که دو سال پيش در آن خانه متروک زاده شد .....تو می دانی و باران و نخورده مست
و انگار این ماه کولی - با آن همه شلوغی آدمها; دورش - کسی را نداشت که اینطور شما همه چیزش شدید
-------------------------------------------------------------------
اون شب يادت هست که قبل از رفتن سرتو گذاشتی دم
گوشم و گفتی:هوای پيامبر ما رو داشته باشی ها
------------------------------------------------------------------
مو سیقی دستهای پیامبر آن روز به گوش هیچ کس نرسید ....و ماه مسافر بود ...سر گردان

ماه از صحنه جنگ گذشت با سر گردانی خودش بر دوش و پريشانی پيامبری بر جان .کاش می فهميدی آن روز ها چه گذشت ......... کاش تو که از نزديک ديدی لا اقل می فهميدی
-------------------------------------------------------------------
آرامش ماه افتاده در چشمهای پیامبر ت را تازيانه نزن تو که می دانم مهربانترينی بر پيامبرم

شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۴

من اينجا می نويسم که حتی يکنفر هم نخواند

.....................
....................................
....................
..................
....................
...........
..............................