یکشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۹

شاید دیگرآن خانه ،خانه نشود...

تمام شبهای روشن را دوباره با چشمهای بسته دیده ام ...
بس که حالم را نمی فهمم
آن وقت صدای تو هم تمام مدت می آید که می خوانی :

هیچ نظری موجود نیست: