یکشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۹

انگشت های من تا 10 بیشتر ندارد ... به 9 که می رسم هر بار کسی ....

گربههههههههههههههههههههههههههههههههه بیداره ....این را همیشه توی جاده شنیده ام ...همیشه توی جاده با آن خوانده ام ...همیشه توی جاده از ترس اینکه خوابم ببرد و بقیه لالایی را نشنوم نخوابیده ام ...بخواب غنچه زمستون ...بخواب غنچه زمستون ...بخواب غنچه زمستون ...
دیشب هی این را شنیدم و هی اصلا خوابم نبرد از این رفتنت
صدایت رفت ، تو رفتی ، باران آمد
محمد نوری هم در باران رفت
پس کدام مرد در باران می آید ؟؟؟
چرا اولین چیزی که توی آن همه بچگی یادمان دادند
این همه دروغ است

هیچ نظری موجود نیست: