آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم........ ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان...... تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمده ام که رهزنم بر سر گنج شه زنم............ آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن........ گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم .... اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند......... پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام...........وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من.....گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر