یکشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۸

it was cold ...you where there ...i saw you ...you haven't seen me before ..but i felt you were totally drown in my footsteps passing you lightly by



۲ نظر:

Maitham گفت...

سلام، اون شب هی میخواستم بپرسم چرا به م گفتی این شعر منه، خوب، نشد،

ورووجک گفت...

خيلي لطيفه و عميق اين شعر ؛ عين نوشته هاي تو توي كارتهايي كه بهم دادي كه حتي وقتي غمگونن لطيفن خيلي

"وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید"