دوشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۶

آرام وحشي مي شوم

ده –ده –ده- ده- ده-ده-ده
-قول ميدي كه يادت نره خانوم خانوما؟
(شانه هايم را آرام و آزاد بالا مي اندازم )

اصلا نمي دونم هنوز از كِي اومدي و چي كاره اي تويِ من ....
اما اونشب صدات كه تو گوشم پيچيد حس كردم دارم آروم آروم گرم مي شم
يك جمله ام امانت موند پيش ِ تو ... تا هميشه و فقط پيشِ تو ...
يكي بايد اينو مي دونست تا از خودم آروم شم ...اون يكي هم تو شدي
حالا صبر ميكنم ...صبر مي كنم تا ببينم چند روزو چند ماه و چند سال ِ ديگه مي فهمم كه تو هم اون فيلِ ِ به اون گندگي رو تو شكم ِمار به اون گندگي نمي بيني و بهم مي گي : خوب اين كلاهِ ديگه بچه

هیچ نظری موجود نیست: