یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۷

آرام ...رفته ام

تمام شبم را
به تكه اي از آن آواز
فروختم
و يك جرعه از آن چشمها

به تكه اي از آن آواز
كه نرم خيسانده باشي اش
در جرعه اي از آن چشمها

حالا شبي كه برهنه و بيكس، به باد و
آن آواز كه نخوانده ونا تمام و
آن چشمها كه طعم مرگ گرفته اند

هیچ نظری موجود نیست: