چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۷

...ابريشم قيمت نداره حيف از اون موهاي تو

تصوير هايت جذام گرفته اند
يك چيزي افتاده به جان لحظه لحظه ء آنها مثل خوره
دارد تكه تكه از بينت ميبرد
از تمام هر چه كه داشتيم
حالا اين صداي زنگ لعنتي مانده است كه به پايت بسته اند
كه مي گويند هر وقت مي آيد بايد فرار كنم
كاسه زانو هايم دارد خالي ميشود
كاسه ات را به من قرض ميدهي ؟

هیچ نظری موجود نیست: