شنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۶

وقتی که نیستی 7

صدایت که توی تلفن می پیچد ....حتی از دور خودش آرامشی است
اول از همه تو زنگ می زنی که ببینی هنوز کفش دوزکی در کار هست یا نه
هر چند که بی نیازم ....اما گرمم می کند
آرام توی تخت دراز کشیده ام
آرام ازدرد به خودم می پیچم
آرام آرام دارم به فرق ها فکر می کنم
به کسی که در لحظه نگاه می کند
به کسی که در لحظه چشهایش را می بندد
به کسی که در لحظه شانه هایش را بالا می اندازد
به کسی که در لحظه گرم ِ چشمهایش را بر شانه های لرزانی می پوشد
و به کسی که در لحظه لحظه دارد تمام می شود

هیچ نظری موجود نیست: