دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۹۱

i quit smoking

No mater you are happy or unhappy about whatsoever the situation you are in , if you get used to being dishonest , you always will be
people don't change

جمعه، خرداد ۱۹، ۱۳۹۱

به یک پرانتزتوی دو تا پست قبل تر که رهایم نمیکند

حالا خیلی خوشحالی که رفتی ؟
خیلی کار درست و خوبی کردی ؟
درست ترین کار دنیا همین بود نه ؟
اگر حالا بودی لطیف ترین چیز جهان را با تو قسمت میکردم
انگار که مال تو هم باشد
خیلی سال است که با خودم میجنگم که ولت کنم بروی اما نمیشود که نمیشود
نبودنت هر از چند گاهی بد دلم را میشکند
بد دلم هوای آن شازده خانو م بچگی هایم رامیکند
آن بازی ها
آن آواز خواندن ها
آن از پشت در آغوش کشیدن ها
آن مردمک های سیاهی که از شیطنت می سوخت
حالا نگاه کن
من و تو چه داریم
تو از زندگی هیچ
من از زندگی حسرت قسمت کردن اینهمه زندگی را با تو
همین برایمان مانده
هیچ کارش هم نمیشود کرد
(+)


چهارشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۱

Same bastard ,Different body

و من چه خوشحالم که شما ها از ناخوداگاهم رفته اید
اما این با از یاد رفتن که دلیلش ندیدن و نشنیدن کسی است فرق می کند 
اتفاقا همه چیز خیلی هم خوب یادم می آید 
داستان نقل همان است که وقتی یک وقت هایی به  آقای نجار داد و قال راه می اندازم که چرا بعضی از این نوشته ها و سایت های ...... رامی خوانی با همان آرامش همیشگیش می گوید :بعضی ازدشمن ها را باید همیشه یادت بماند که دشمن اند 
 زوری که نیست دلم تنگتان نمیشود عجیب است اما همین است 

دوشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۱

"P.S. i love you"

i did never tell you, but perhaps it is time

 "the thing to remember is : if we are all alone , then we are all together in that, too"

 P.S. i will albays love you....
 (+)

جمعه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۱

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

گفته بودم که من آدم لحظه های خداحافظی نیستم ، چه دلم رفتن داشته باشد و چه ماندن با خداحافظی کار دلم تمام میشود...
تا حالاکسی را وادار به رفتن و ماندن نکردم حتی آن روز ها که دیوانه وار بودند و من وسط وسط وسط آتش نشسته بودم 
بعدش همیشه حسم شده :- دیگر تمام شد باید برای روزنامه .....
آنها که ماندنی شدند اگر زندگی ام را بیشتر کرده اند اما آنها که رفتند چیزی از شور زندگی ام را با خود نبردند (تو فرق می کردی خودت هم می دانستی اگر نامردی کردی و رفتی من هم در عوض هیچ وقت نبخشیدمت  )
اما حس می کنم این رفتن را اصلا نمی توانم  ...حس می کنم اگر تو بروی همه شور زندگی ام می میرد ...حس می کنم اگر هم ادامه بدهم همه اش سیاه میروم 
این بار مصمم ام که نگذارم ...
کمکم می کنی ؟؟؟؟؟؟؟
من تا نفسم نرود ایستاده ام

دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۱

To him it may concern

 some men presence has signature by their own , they don't need to wear colon

شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۱

هرشب تنهایی

نشانه ای هست در این باران
از بی نهایتی نزدیکی تو
و بی اختیاری اشکهای من

نشانه اش می گیرم
بگو که درستم ...بگو........