آبی اما گرم
یکشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۹
دلم تنگت است تا جایی که پای آدمی به آن نرسیده است ...دلم تنگت است دختر
بیا
دارم روی پاشنه در ها می رقصم
روی دیوار ها
خوشه خوشه گل می دهم
روی زمین خیس
پابرهنه می دوم
بیا
اما از چشمهایم دیگر نپرس
هیچ نپرس
من هم نمی پرسم
که زنده زنده دست هایت سوخته است چرا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر