آبی اما گرم
یکشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۷
...از اين شراب كه خون من است
....و شرابي كه زير پوستم چند ساله ميشود
....رد ِ خون گرم و تازه توي نفس هاي تو
دلم مي خواهد بخوابم
....مثل لذت دردناك خوابيدن توي برف
و رد ِسيلي هاي" دوستت دارم"ِ تو روي صورتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر