یکشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۵

من خواب نبودم ......شاید از

من خواب نبودم ..... شاید از تمام ساعات آن شب بیدار تر
این شد که من ساکت شدم .... غرق غرق
و تو هی می گفتی ....بی خیال .... اصلا هیچی ولش کن ... بی خیال ولش کن
---------------------------------------------------------
من : - من بهت گفتم این کار قشنگی نیست
تو :- ببخشید ا .... خیلی عذر می خواما ......هیچی ولش کن .... اصلا بی خیال
---------------------------------------------------------
چقدر لطف کردی بقیه جمله ات را نگفتی.... با چه بزرگواری ....واقعا خواستی از سر تقصیر من بدکار بگذری
اما من ......ا
باز این مهربانی اسراف کارانه ام کار دستم داد
تو باش ......من حتی لطف هم نمی کنم این جمله رو بگم : بی خیال
مبینمت .... سلام می کنم ... لبخند می زنم ....از تو بدم نمی آید ..... اما نمی شناسمت
پشت خطط بایست .... کلاهت را بردار و بگو : روز بخیر خانم
---------------------------------------------------------
این اولین بار است که به جای دوستی عمیق دلم به حالت می سوزد
کاش از دستت ناراحت می شدم .... کاش
این بار ژتونی نسوخت بلکه خودت سر تا پا سوختی
کاش برایم فرقی می کرد
از ناراحتی حرف نگفته تو نیست که می نویسم از این حس تمام شدنت است پیش خودم
گاهی فکر کردن به بعضی چیز ها هم گران تمام می شود
خوشحالم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

che khoob ke akharesh khosh hali