دوشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۴

سبکسرانه

سبک سری
از این همه نگرانی که در من می پیچد یا از آن همه شور که دارم برای نایستادن و رفتن ؟
چرا همه با هم مریض شده اید ؟
آنها جسمشان آن یکی عقلش........آه
من نگرانم ..این همان احساس مسوولیت است ؟؟ فکر نکنم..... من این طوری به این چیزها تن نمی دهم اگر دوستتان نمی داشتم نگران هم نمیشدم
اگر به شورم لبخند خاموش بزنی دری را بروی خود آرام آرام می بندی.... آی با تو ام تو که تنها نزدیکترینی
اما می دانم در درون تو هم همین سیلان است همین است که دروازه های این بهشت بروی تو...و تنها تو که گناه این دنیا را به گردن
من انداختی همواره باز است
سبک سری که آرام مثل باد از کنار هر چیزی رد شوی یا سبک سری مثل طوفان که همه چیز را پشت سرت خراب کنی و رد شوی
آرامش چیزی فرا تر از سبک سری است این را هنوز عمیقا می دانم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

There are things, you just know you have felt them before, but you never remember when, or where. Peace is one of those.