کفش و کلاه کرده ،حمام کرده توی این سرما ساعت ۵ صبح آمده ای
تو هم راه های مخصوص خودت را داری برای اینکه حرف هایت را بزنی
مثلا بگویی : تو فقط برگرد
همه که می روند می آیی سراغم ، نشسته ایم رو به در آمدن آفتاب با لیوان های چایمان
می گویم : فکر کنم دیگر من و تو توی هم آرام گرفته ایم حالا می شود که آرام بودو بود تا همیشه
می گویی : تو توی من آرام نگرفته ای هنو ز هم ، توی دلم آرام آرام می سوزی و خاکسترم می کنی اینجوری از آتشفشانی هم بد تر است
من نشسته ام و این توی سرم می چرخد
"....حس می کنم که وقت گذشتست ":
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر