پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۳

رگبار.........مرگبار ........بر پیکرم ببار

باد بود....یا شاید هم نفس های درهم و بی تاب
باران بود....یا بوسه های تابستان
تاریک تارکتر
آسمان با زمین می آمیخت
من
میان این هماغوشی له می شدم
رو ی پشت بام
حالا باد است در میان موهایم ....یا شاید هم
خیسی باران روی پوستم......یا....یا

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam
man sar zadam,
akh saram.