يك نفر
ساعت 10 صبح
(خدايا چقدر آلان دلم مي خواد برم سينما ...تنها.... دلم مي خواد تنها برم براي همينه كه مبايل و در مي آرم و message ميزنم به تو .... من دارم مي رم سينما مي آي ؟ نه گفتي كجا ...نه گفتي چي نه گفتي كي گفتي آلان مي آم )
آروم مبايل و بر مي گردونم تو جيب كيفم و با سرعت از دم سينما فرارمي كنم و به بقيه روز فكر مي كنم به بعد از سينما چشم هامو آروم مي بندم
هيچكس
ساعت 3 بعد از ظهر
(خدايا چقدر هنوز دلم مي خواد برم سينما .....بقيش ديگه توي دلم نيست )
دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۹
یکشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۹
یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۸
یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۸
اشتراک در:
پستها (Atom)