دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۸

.....never said and explained ....

گاهي ِ تنهايي هايت ديگر بي من
تمام سرگرداني هايت ديگر بي من
امروز ِ نديدن هايت ديگر بي من
فرداي نرسيدن هايت ديگر بي من
جستجوي خيابان هايت ديگر بي من
ترانه هاي روزهايت ديگر بي من
دويدن ِ نفسهايت ديگر بي من
پريدن پلكهايت ديگر بي من
كشيدن ِ خانه هايت ديگر بي من
دم كردن نيمه شب هايت ديگر بي من
خيس خوردن چشمهايت ديگر بي من
دود كردن ِ رگهايت ديگر بي من
خاكستر حرفهايت ديگر بي من
كاسه هاي آرامشت ديگر بي من
ديوانه وار ي ِ خواهشت ديگر بي من


آن قطار مي رود يا مي ماند
ايستگاه بعدي : ديگر بي من




شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۸

از صبحي كه توي بغض غرق است

چه سرنوشـت غم‌انگيزي ، كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفــس مي‌بافـت ولي به فكر پريدن بود

چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۸

بی نجوای انکشتی....

چه آزاد این سکوت را ترجمه می کنی
چه بیداد این خطوط را تجربه می کنم