آبی اما گرم
یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۶
مي بافي ام دور ِ شانه هاي خودت
يكي از رو
يكي از زير
يكي را جا مي اندازي
رج بعد
همه را كور ميكني
بسته به آن دست هاي ورم كرده ات... دل ِ من
يكي ازرو ...يكي از زير ؛ تمام لحظه ها ي تو ....من
آن كه در مي رود از زير و از رو از رجهاي نگاهت ...دلِ من
دوشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۶
...وفتي ...شبانه...بادها...از شش جهت بسوي تو مي آيند
خلق ِ تو شكر ِ نعمت هاي تو كنند
من شكر بودن ِ تو كنم ؛نعمت بودن ِ توست
..............
خرقان...زمستان 86
دوشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۶
Floater than the Air
i am addicted to your absence
when ever feel tightly close
you fill me with pure pain
and this purity ...
is my portion
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)