پر از اشک
چشمهای کودکی من
پر از آرام
چشمهای نا بالغ تو
پر از گرم
پیکراستوایی من
پر از دور
دستهای قطبی تو
پر از امن
کودکی من
پر از دغدغه
بلوغ زودرس تو
........
حالا که نیستی
میتوانم سرم را به این صفحه کریستال مایع تکیه دهم
که پرشوم
از اشک
ازگرم
از آرام
از امن
از قطب
از دغدغه
از دور
هیچ صدایی نمی آید