نگاه کن
نگاه کن به زیبایی خالص
به پر پر شاد زندگی
به دو پنجره گشوده
که یکی پروانه کوچکی را به آغوشت
و دیگری آزادی را به پروانه کوچک
پنجره را نبند
بگذار هستی جاری باشد
از آغوش تو
به آن زیبایی آزاد
پنجشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۳
شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۳
once upon a time.......
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچکی نبود
یه دختر کوچولوی شیطون بود که هر وقت می رفت عروسی عاشق عروس خانم می شد
دلش می خواست عروس خانم کفش تق تقیاش رو در آره اون پاش کنه
دیروز یه دختر کوچولو که مثل بچه فرشته ها بود رو آووردن تو اتاقی که داشت شام می خورد و بهش گفتن
این خانم کوچولو می خواد بیاد پیش شما عروس خانم
غیر از خدای مهربون هیچکی نبود
یه دختر کوچولوی شیطون بود که هر وقت می رفت عروسی عاشق عروس خانم می شد
دلش می خواست عروس خانم کفش تق تقیاش رو در آره اون پاش کنه
دیروز یه دختر کوچولو که مثل بچه فرشته ها بود رو آووردن تو اتاقی که داشت شام می خورد و بهش گفتن
این خانم کوچولو می خواد بیاد پیش شما عروس خانم
چهارشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۳
خوابم نمی برد...ه
چین
صربستا ن ومونته نگرو
روسیه
گیج آور
بی نظیر
گاهی وحشت زده می شوم گاهی لطافت را در اعماق تجربه می کنم
ولی دایم از شوق لبریز می شوم برای لذتی که بین یک نگاه هوشمند و آرام و یک نگاه رها وبراق تقسیم می شود
تهران ....جشنواره عروسکی
صربستا ن ومونته نگرو
روسیه
گیج آور
بی نظیر
گاهی وحشت زده می شوم گاهی لطافت را در اعماق تجربه می کنم
ولی دایم از شوق لبریز می شوم برای لذتی که بین یک نگاه هوشمند و آرام و یک نگاه رها وبراق تقسیم می شود
تهران ....جشنواره عروسکی
دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۳
من از کدام آتش بر خواسته ام؟
کدام آتش.............. کدام آتش
خاک را از نو
تنم را جوان
روحم را شعله خیز
آن آتش که در چشمخانه ات نشسته است
نیستیم را می سوزاند
و مرا به جاودانگی
سوگند نگاهی پیوند می زند
خاک را از نو
تنم را جوان
روحم را شعله خیز
آن آتش که در چشمخانه ات نشسته است
نیستیم را می سوزاند
و مرا به جاودانگی
سوگند نگاهی پیوند می زند
یکشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۳
ققنوس واره
عشق ققنوسی است که از خود می روید. هربار جوانتر و تازه تر!
تنها اگر تو روح و جانت را باکیزه نگاه داری!
تنها اگر تو روح و جانت را باکیزه نگاه داری!
شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۳
Original Sin
original sin was not that apple Eve ate, it was her belief that Adam needed to share precisly the things she had tasted
Hiiiiiii
زنگ زدم مامان آرایشگاه بود... همراه مامان بزرگ. حتما مامان جون هم خودش رفته!
تو هم که عصری می ری!
خودمونیم ها... یه جماعتی رو گذاشتم سر کار... .
تو هم که عصری می ری!
خودمونیم ها... یه جماعتی رو گذاشتم سر کار... .
جمعه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۳
حس چندم؟
یادت که می افتم اینجوری یعنی که حالت خوب نیست
فقط تو نیستی ها چند نفر دیگه هم هستند که اینجورین
از یک چیزی مطمئنم
وقتی من اینجوری به بکی فکر می کنم اون هم همون موقع داره فکر منو می کنه
نمی دونم این چیه حس چندمه ؟فقط می دونم اشتباه تو کارش نیست فقط اینو می دونم
فقط تو نیستی ها چند نفر دیگه هم هستند که اینجورین
از یک چیزی مطمئنم
وقتی من اینجوری به بکی فکر می کنم اون هم همون موقع داره فکر منو می کنه
نمی دونم این چیه حس چندمه ؟فقط می دونم اشتباه تو کارش نیست فقط اینو می دونم
اشتراک در:
پستها (Atom)