که گریه های گذشتن از آخرِ ...
بیا بگو بِدوَم یا به ناز برگردم
تو از نهایت “ شب ها “ چه قصه ای بلدی
من ازدحام نفسهای ِمرد شبگردم
تمام راه های نرفته یکی یکی رفتند
و همچنان پی ِحرفی نگفته می گردم
که لحظه ای تو بیایی و دست هایت را
سپر کنی به هجوم هزار و یک دردم
به آن کلاغ که هرگز به خانه اش نرسید
غزل تراش ،به گَردِ ترانه اش نرسید
بیا بگو ، توبگو بی بهانه برگردم
که گریه های گذشتن از آخر ...
۱ نظر:
قشنگ و زیبا و خوشگل و ناناز 😍💕
ارسال یک نظر