آبی اما گرم
پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۳
رگبار.........مرگبار ........بر پیکرم ببار
باد بود....یا شاید هم نفس های درهم و بی تاب
باران بود....یا بوسه های تابستان
تاریک تارکتر
آسمان با زمین می آمیخت
من
میان این هماغوشی له می شدم
رو ی پشت بام
حالا باد است در میان موهایم ....یا شاید هم
خیسی باران روی پوستم......یا....یا
۱ نظر:
ناشناس گفت...
salam
man sar zadam,
akh saram.
۶:۱۷ بعدازظهر
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
salam
man sar zadam,
akh saram.
ارسال یک نظر