یکشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۷

...كنار ِ گم شدهء تو" ...من شعر لب پر ميزنم"

...خيلي وقت بود گمش كرده بودم ...10 سال بود
آدم بزرگا"
تو كوچه بازار
يه تيكه نونو از رو زمين بر مي دارن
مي بوسن، ميذارن كنار .
اون وقت با پاهاي كت و كلفت
ما رو مث يه پاره آجر
!از سر ِ راشون ميزنن كنار
.
.
عزيز!! كوچكي ام را چرا به هيچ گرفتي ؟؟؟
"چرا به هيچ گرفتي -عزيز!!- كوچكي ام را ؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست: