آبی اما گرم
پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۷
مثل اينكه تو گفته باشي : صبح شما بخير
مثل خنده روي صورت كودكي كه يك دفعه محو شده باشد
انگار چشمهايش در يك لحظه از حس يك غريبه پر شده باشد
و نگاهش چسبيده باشد به زمين
و دستهايش چسبيده باشد به بدنش
من در تو
انگار ايستاده باشي توي آيينه و هيچ چيز نديده باشي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر