چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۴

از آن لحظه ها که می گويی: دوری ..............در من

ما به حقيقت لحظه ها شهادت نداده ايم
مگر به رنجی جانکاه
.---------------------------------------------------
من به حقيقت تو
مگر به گذشتن و تار تار شدن
در اين گردباد
که در من


دوستت دارم ديگر تاب تحمل آن را ندارد
که تو هستی
در من


چشمهايم را که می بندم رو شنی است تا ابد
از تابش چشمهايت
و باران که ميزنی
تا بروید بهار
زندگی کوتاه اما تمام
در من

هیچ نظری موجود نیست: